با بچه های فامیل دور مادر بزرگم جمع شده بودیم داشت از قدیما میگفت همینطوری که تعریف میکرد یه دفه زل زد تو چشم یکی از نوه هاش و پرسید: عزیزم مگه عقد کردین؟؟با تعجب جواب داد:نع مادر بزرگم روشو برگردوند واخمی کرد و زیر لب گفت: یاد اون زمون بخیرتا کسی خونه شوهر نمیرفت نع ابرو برمیداشت نع سرخاب سفیداب میکرد!! سریع رفتم نشستم کنار همون که مادر بزرگم ازش سوال کرده بود توی گوشش گفتم: باشو تا مادر جون نفهمیده پسری بلند شو گمشو برو بیرون!!!! نظرات شما عزیزان:
سلام وب تون خیلی خوب
![]() پاسخ:ممنون
سلامممم
وب باحالی داری دوس داشتی پیش منم بیا پاسخ:سلام باشه حتما |
About
اینجافقط و فقط میخوام بخندیم همه ی دردا ب کنار دونیادوروزه پس بخندیم اخه اینجوری شایدبیشتر بتونیم تو این دنیا زندگی کنیم
دی 1396 ارديبهشت 1395 دی 1394 آبان 1394 مهر 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 بهمن 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 AuthorsLinks
عروسکهام
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خنده ی تو و آدرس mahdis222.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. SpecificLinkDump
خرید مونوپاد |